و من به تو قول ميدهم،دوباره زنده ميشويم،جان ميگيريم،و اين بار،
به جبران تمام لحظه هايي كه،
داشتيم و قدر ندانستيم...
يك بار نه!
كه به جبران اين فاصله،تو را هزار باره خواهم بوسيد،و اين بار در آغوشت،خانه ام را بنا مي كنم،
و دستانت را سقف بارانم ميكنم...و همچون غنچه اي،زير سايه تو گل مي دهم،و هر لحظه، از خوشي بودنت سرخ ميشوم...
و چه خوش است
رسم طبيعت...
و تو مست از رسم طبيعت،بمان و بدان...
هيچ شبي، شب نمي ماند
هيچ زمستاني، زمستان نمي ماند
هيچ هجراني، هجران نمي ماند...
جان من،تا لحظه ي آمدنت به خانه ام،از همين فاصله تو را ميبوسم،روي مثل گُلِ تو را ميبوسم...
برچسب : نویسنده : ihaveforever بازدید : 90